مجموعه شعر و متن عاشقانه برای کارت عروسی | زیبا و ماندگار

سوره عشق شنیدنی است
وقتی نگاهتان به تلاوت نشسته است

من و این صنمو عاشقی و باقی عمر

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند
در بزمی کوچک شادی بزرگی موج می زند حضور شما در این بزم
نشانه پاکترین محبتهاست

ای کاش عشق را زبان سخن بود
آغاز زندگی مشترک خویش را جشن می گیرند
با تشریف فرمایی خود سرافرازمان فرمایید

زیر بام سعادت پیمان مهری می بندیم
ما را در این میثاق همراه باشید

ای عشق همه بهانه از توست

هر چه گوئی آخری دارد بجز گفتار عشق
کین همه گفتند و آخر نیست این افسانه را
مقدمتان گرامی باد

بهای عشق چیست بجز عشق یهم رسیدن یعنی آغاز
با هم ماندن یعنی زندگی
زندگی با عشق یعنی کامیابی

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند

عشق بهانه آغاز بود آغاز قشنگترین صبحدمان زندگی
عشق بهانه سبز با هم زیستن بود و اینک وصال …
بارش خوشبختی است بر آشیان عاشق ترین دستها
رونق بهاری ترین ثانیه های زندگی ما

در پیشگاه حجت محض زمان مهدی (عج)
منجی جهان
منت دار حضور شماییم

در قصر بلور دلهایمان پیوند همیشه سبز
خود را جشن میگیریم و کلبه عشقی می سازیم
میان باغ فرداها
زینت قصرمان دو چندان می شود با حضور شما

در انتظاریم
با گل وجود خود
محفل آرای سرور ما باشید

زندگی رسم خوشایندی است
ما گره خواهیم زد
دلها را باعشق زندگی را با مهر
ما به یک آینه یک بستگی پاک قناعت داریم
مقدمتان را گرامی میداریم

خانه‌ای ساخته‌ایم سایبانش همه عشق
زیر پا فرش غرور و حصارش همه تکرار صفا
ما در این جمع لطیف
لطف دیدار تو را می طلبیم

بیا تا گل برافشانیم
اکنون که در کانون قلب
جوانه‌های شادی شکوفا می شود بر شماست که با گل وجود خود این بزم را بیارایید

محفلی ساخته ایم روشن از پرتو مهر سایبانش گل سرخ
بی ریا همچو سپهر
ما در این مخفل انس در عبادتگه نورانی خود
شوق روحانی دیدار تو در دل داریم

از دورترین فاصله ها به هم رسیدیم
و تا اوج بودن با همیم
با حضورتان شادیمان را دو چندان کنید

ای نام تو بهترین سرآغاز

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

خانه ای ساخته ایم سایبانش همه عشق
زیر پا فرش غرور و حصارش همه تکرار صفا
ما در این جمع لطیف
لطف دیدار تو را می طلبیم

بهای عشق چیست بجز عشق یهم رسیدن یعنی آغاز
با هم ماندن یعنی زندگی
زندگی با عشق یعنی کامیابی

بیاد امام عدل گستر راستین در فضائی آکنده از شمیم گلهای ولایت
و جمعی از مشتاقان ظهورش دو شکوفه از گلستان اسلام
پیمان همبستگی و پیوستگی می بندند. گل روی شما زینت افزای
محفل ماست

ساقی به نور باده برافروز جام ما مطرب بگو که کار جهان شد بکام ما
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما

در آسمان زندگی خویش جستجوگر ستاره ای بودیم بالاتر از تمامی ستارگان بدرخشندگی خورشید
و به پاکی دریا و یافتیم آنچه را می خواستیم پس تو ای خوب در بزم آسمانی این دو ستاره بدرخش

خواهم آمد سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند
آشتی خواهم داد دوست خواهم داشت
زندگی خالی نیست
مهربانی هست سیب هست ایمان هست

دست در دست هم نهاده ایم و سفره دوستی را
در دست آرزوها گسترانده ایم تا هر خاطره ای را به
زیبائی در دلها بیاویزیم
که رندگی تنها یادگاری ار محبت هاست
شوق فشردن دستان شما برایمان انتظاری است شیرین

آغاز می کنیم زیستن را
پیوستن
و یکی شدن را

قلب من و تو را
پیوند جاودانه مهری است در نهان
پیوند جاودانه ما نا گسسته باد
تا آخرین دم از نفس واپسین ما این عهد بسته باد

بار سفر بسته ایم به قصد دریای همدلی
در پگاه آغازین این سفر همراهمان باشید

می خواهیم مهربانی را بیاموزیم
موسم نیلوفران ما شما را می خواند

حافظ شب هجران شد
بوی خوش وصل آمد، شادیت مبارکباد
ای عاشق شیدایی

پایان هر رفتن رسیدن است
ما اکنون به نقطه ای رسیده ایم که خود آغاز یک رفتن است
در این آغاز همسفر ما باشید

جانی و دلی ای جان و دلم همه تو

ستاره‌ای بدرخشید و ماهِ مجلس شد
دل رمیدهٔ ما را رفیق و مونس شد

خانه ای می سازیم در بلندای بهار
بر درخت احساس روی گلبرگ گل نسترن
که از آن عشق خدا می روید
ما از احساس گل سرخ مدد می گیریم
و دل کوچکمان خشنود ز دیدار شما می گردد

همتمان بدرقه راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد و ما نو سفریم

در آسمان زندگی خویش جستجوگر ستاره ای بودیم
بالاتر از تمامی ستارگان بدرخشندگی خورشید
و به پاکی دریا و یافتیم آنچه را می خواستیم
پس تو ای خوب در بزم آسمانی این دو ستاره بدرخش

خدایا به هر آنکه دوست میداری بیاموز که عشق از زندگی کردن برتر است
و به هر آنکه دوست تر میداری بچشان که دوست داشتن از عشق هم برتر است

می خواهیم با دل خویش مدارا کنیم
لحظه‌هایمان را با حضور عشق زیبا کنیم
و آشیانی تازه برپا کنیم
حضور شما در این بزم نشانه پاکترین محبت‌هاست

خدایا به هر آنکه دوست میداری بیاموز که
عشق از زندگی کردن برتر است
و به هر آنکه دوست تر میداری بچشان که
دوست داشتن از عشق هم برتر است.

خانه‌ای ساخته‌ایم، آبی نیلی آسمان
تا در تماس قلبهایمان، بارش باشد سبز و دلخواه و بهاری
نیاز، رسیدن توست در محفل عاشقانه مان

گل در بَر و می در کف و معشوق به کام است
سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلسِ ما ماهِ رخِ دوست تمام است

با ترنم هستی همراه می شویم و پیمان می بندیم
که همیشه دوست بداریم مهر بورزیم عاشق باشیم
حضور شما خاطره این جشن را جاودانه می سازد

روز وصل دوستداران یاد باد
مقدمتان به دیده منت

به سنت عشق گرد هم می آییم
آنجا که دوست داشتن تنها کلام زندگی است

با باوری تا انتهای افق عهدی به سپیدی گل یاس بسته ایم
بخشنده عشق شریک غم آمورنده شادی و این دلیلی برای حضور شما بر سفره محبت ماست

چه زیباست ترنم آواز سوته دلان غمگسال
چه زیباست نوای نی دلدادگان
خوش آمدتان گوئیم به میعادگاه دوباره وجودمان
به میادگاه دوباره طپش قلبمان آنجا که دوست داشتن
تنها کلام زندگیست.

جانی و جهانی و جهان با تو خوش است

برانیم تا در هنگامه بهار و هوائی که سرشار از
بوی دل انگیز عطر گلهاست،آغاز پیوند
جاودانه زندگیمان را جشن می گیریم.
حضورتان زیبائی شادی محفلمان را افزونتر خواهد نمود.

کنار آشنایی تو آشیانه می کنم
فشای آشیانه را پر از ترانه می کنم
کسی سوال می کند به چه خاطر زنده ای؟
و من برای زندگی تو را بهانه می کنم
امیدواریم که گل وجودتان زیبا ترین نقش باغ خاطره این روز باشد

مرا به رجعت خورشید باور است هنوز
دل بسته ایم به صبح سپید، به سپیدی بلندترین تیغه خورشید
دل بسته ایم به زندگی با ما باشید

الا ای همای همایون نظر***خجسته سروش مبارک نظر
با بذل محبتی و قبول دعوتی چه شادی و شعفی به ز تشریف فرمایی
آن بزرگواران به جشن پر مهر پیوند ما

تو تمنای من جان من و یار منی

یک سبد از گل یاس، عطر گیسوی چمن،
یک غزل آب روان، یک ترانه دست چنگ،
ما پر از شوق وصال همقدم با گل سرخ
می کنیم آغاز عشق

روی پای تر باران به بلندی محبت بپریم
بار سفر بسته ایم به قصد دریای همدلی
در پگاه آغازین این سفر همراهمان باشید

آری، آغاز دوست داشتن است
ما به پایان دگر نیندیشیم گرچه پایان راه ناپیداست که همین دوست داشتن زیباست
مقدمتان گرامیباد

در میان همه گلهای نجیب گل مریم چیدم
و اندرین محفل عشق با دو صد شاخه یاس
مقدم پاک شما یاران را همه گل می کاریم

مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

پیوندمان نسیم تفاهم و دوستی را برعرصه مصفای
زندگی می پراکند
و ما آغاز این با هم زیستن را جشن میگیریم
حضور شما عطر صفا و مهربانی محفل ماست

یادتونه بچه بودیم می گفتین
ایشاا… عروسیتون
حالا موقشه، تشریف بیارین

مرا به رجعت خورشید باور است هنوز
دل بسته ایم به صبح سپید،یه سپیدی بلندترین تیغه خورشید
دل بسته ایم به زندگی، با ما باشید

ما به هم پیوستیم، آسمان آبی شد
آب هم آبی تر
لب این آب روان دل ما هم آبی
به شما هم گفتیم جشن ما شد کافی

قلب من و تو را
پیوند جاودانه مهری است در نهان
پیوند جاودانه ما ناگسسته باد
تا آخرین دم از نفس واپسین ما این عهد بسته باد

جانی و دلی ای دل و جانم همه تو

بیایید تا خلوت ستارگان سفر کنیم با یک ترانه از کوچه های عشق گذر کنیم
همگان را از محتوای عشق خبر کنیم و سحرگاه پیوند را نظر کنیم

از صدای سخن عشق تدیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند
در بزم کوچک ما شادی بزرگی موج می زند حضور شما در این بزم نشانه پاک ترین محبتهاست

می خواهیم مهربانی را بیاموزیم
موسم نیلوفران ما شما را می خواند

در قصر بلور دلهایمان پیوند همیشه سبز
خود را جشن میگیریم و کلبه عشقی می سازیم
میان باغ فرداها
زینت قصرمان دو چندان می شود با حضور شما

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند.

در انتظاریم
با گل وجود خود
محفل آرای سرور ما باشید

الا ای همای همایون نظر
خجسته سروش مبارک نظر
با بذل محبتی و قبول دعوتی چه شادی و شعفی به ز تشریف فرمایی
آن بزرگواران به جشن پر مهر پیوند ما

پیوندمان نسیم تفاهم و دوستی را برعرصه مصفای
زندگی می پراکند
و ما آغاز این با هم زیستن را جشن میگیریم
حضور شما عطر صفا و مهربانی محفل ماست
امیدواریم که گل وجودتان زیباترین نقش باغ خاطره این روز باشد

منم و این صنم و عاشقی و باقی عمر

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

با قلبهایی سرشار از توکل به خداوند بزرگ
آغاز زندگی مشترک خود را جشن میگیرند
حضورتان گرمی بخش میهمانی
بی شائبه و کوچک ما خواهد بود

امشب شب آن دولت بی پایان است
دل در پی دیدار رخ جانان است
یاران همه جمعند در این محفل شادی
شب نیست عروسی خداجویان است

تو مرا جان و جهانی

ما زیربنای زندگیمان را با عشق آغاز می کنیم
و با هم یکی شدن را در محبت خلاصه می کنیم
باشد که در زندگی با هم و در کنار هم رهروان
این راه باشیم با ما در این راه همگام شوید

بیا تا خلوت ستارگان سفر کنیم
با یک ترانه از کوچه های عشق گذر کنیم
همگان را از محتوای عشق خبر کنیم
و سحرگاه پیوند را نظر کنیم

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

اگر به خانه من آمدی
برای من ای مهربان چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبختی بنگرم

ای چراغ سرخ شقایق
با تو به قافله نور می پیوندیم، با تو
به سرمنزل امید میرویم، به بامداد مهر، به لحظه پیوند
در کنارمان باشید تا سپیده یکرنگی

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

به شوق پریدن با یکدیگر همبال شدند تا برآستان جانان فرود آیند
به روزه رضوان آذر عشق فتاده است
به شکرانه بهاری که در ابتدای زمستان کاشانه دلشان را گرم کرده
دست به دست هم دهیم و با ملائک هم آوا شویم

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

جان من و جان تو را هر دو به هم دوخت قضا

همبستگی ما فصل نوینی از کتاب زندگیست
می اندیشم که این بزم را بدون شما صفایی نیست

دست در دست هم نهاده ایم
و در سپیده دم بزرگتربن رویداد زندگی
جشن کوچکی آراسته ایم
شوق فشردن دستان شما
برایمان انتظاری است شیرین

یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود

الهه عشق به انسانها آموخت که عاشقانه زندگی کنند
و با پیوند همیشه پایداری که سوگندش را در قلبهایمان جاودانه کرده‌اند،
و به هم در آمیزند و یکی شوند،
چه شادمانه است فریاد گونه این سوگند

عشق باغی است کز باغ بهشت سبزتر است
ز هر آینه شفاف تر است
با قدمهای پر مهر خود نهال عشق ابدیمان را آبیاری نمائید

هر چه گوئی آخری دارد بجز گفتار عشق
کین همه گفتند و آخر نیست این افسانه را
مقدمتان گرامی باد

دست در دست آفتاب پا به پای موج
می خواهیم پرواز کنیم تا قلب روشنی
ستاره بزم دلهایمان باشیدبودنتان را سپاس

طُ را جانم صدا کردم ولیکن برتر از جانی

نیست مرا جز تو دوا ای تو دوای دل من

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد، مصرفش گُل است و نَبید

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند

ز جان اگر خوشتر باشد تو آنی

یک جهان عشق نهانست اینجا

یک جهان عشق نهانست اینجا

باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی

دلیل حال خوبم باشد

تو در ضمیر منی چگونه از تو گریزم که ناگزیر منی

معنای زنده بودن من با تو بودن است

من عشق را به نام تو آغاز کرده ام

در هر کجای عشق هستی آغاز کن مرا

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را

من شوق قدم های رسیدن به تو هستم